پنج از بهترین ها یک سریال هفتگی برای حامیان یوروگیمر. این مجموعه ای است که برخی از ویژگی های بازی ها را برجسته می کند که اغلب نادیده گرفته می شوند. این همچنین در مورد اظهار نظر شما است، بنابراین خجالتی نباشید، از نظرات زیر استفاده کنید و به آن بپیوندید!
اوه و اگر می خواهید بیشتر بخوانید، می توانید – می توانید پیدا کنید کل پنج تا از بهترین آرشیو ما در جای دیگر سایت
ایدههای بزرگ و موفقیتهای بزرگ، ناگزیر منجر به اسپینآفها میشوند. شاید یک شخصیت جانبی در یک بازی آنقدر محبوبیت پیدا کرده باشد که بتواند یک ماجراجویی کامل را برای خودش تضمین کند. یا شاید ایده کوچکتری در یک بازی وجود داشته باشد که آنقدر مورد پسند واقع شده باشد که منطقی باشد آن را کاملتر و مستقل کنیم. این می تواند حالتی باشد که به طور غیرمنتظره ای محبوب شده است، می تواند یک حالت بازی ثانویه باشد. حتی می تواند یک نسخه قدیمی از یک بازی موجود باشد. مهم نیست؛ اسپین آف ها می توانند از هر جایی بیایند. سوال این است که کدام اسپین آف در بازی ها بهترین هستند؟
پورتال
بله، پورتال قبلاً قبل از ظهور Valve در حال توسعه بود، اما در حالی که مفهوم اصلی مبتکرانه است، فکر میکنم این زمینه ارائه شده توسط دنیای Half-Life بود که باعث شد همه آن به زیبایی کار کند.
ناگهان، یک مفهوم بالقوه طاقتفرسا تبدیل به یک بازی بازیآمیز از تستهای علمی ناخوشایند میشود، که در محیطی از صحبتهای شرکتی منفعل-تهاجمی به قدری زیبا اجرا میشود که در یک دهه آینده، بازیهای بسیار زیادی با آن مواجه میشوند. حقیقت عجیب این است که ایده داشتن یک سوراخ با ورودی ها و خروجی های جداگانه ایده خوبی است، اما با وارد کردن همه آن به دنیایی به این تباهی و پساانسانی مانند این، بالینی و در عین حال متروک، چیزی واقعاً به دست می آورید. خاص
این به این دلیل است که همانقدر که Portal یک معمای درخشان است – و واقعاً یکی از بهترینها است – همچنین یک بازی روایی با یک قلاب قوی است: چه اتفاقی میافتد؟ و همچنین یکی از بزرگترین نشخوارهای بازی در یک مکان واحد است، آزمایشگاههای آزمایشی به ظاهر بی پایان در Aperture Science. این دقیقاً همان نوع نگاه جانبی به دنیای بازی است که اسپین آف ها اجازه می دهند. برای داشتن همه اینها و بخش پازل حرکت کلاسیک در یک بازی – و پایان دادن به آن با یک شماره موسیقی؟ خب، ما تقریبا لیاقتش را نداریم.
-کریس دونلان
Thronebreaker: The Witcher Tales
از نظر فنی، این یک اسپین آف از یک اسپین آف است، زیرا Thronebreaker بر اساس Gwent است، که بازی کارتی از The Witcher 3: Wild Hunt است. واقعا باید دو امتیاز بگیرم.
با وجود محبوبیت The Witcher 3 و Gwent، افراد زیادی Thronebreaker را بازی نکردند، که به نظر من مایه شرمساری است زیرا عالی است. می توانید بگویید که انتظارات CD Projekt Red را برآورده نکرد زیرا نام “The Witcher Tales” که بازی با آن همراه بود هرگز از Thronebreaker ادامه پیدا نکرد. بازی به عنوان شروع چیزی زاویه دار بود، اما آن چیزی همانجا به پایان رسید. با این وجود، این بدان معنی بود که CD Projekt Red تا حدودی بیش از حد با آن تحویل داده شده است.
در اصل، Thronebreaker با یک داستان – یک بازی ورق با یک داستان – Gwent بود، اما علیرغم اینکه چگونه به نظر میرسد، با شخصیتهای کاملاً صدادار، شخصیتپردازی غنی و آثار هنری خاطرهانگیز، به شکلی مجلل جان گرفت. داستان ملکه جنگجوی شمالی Meve را روایت میکند که فکر میکنم اهل ریویا است – همان جایی که قهرمان Witcher Geralt از آنجا آمده است – و نقشههایش زمانی که نیلفگارد حمله میکند و به او خیانت میشود، از بین میرود. او را راهنمایی کنید که به بیابان فرار کند تا اتحادهای بعید ایجاد کند تا آنچه مال اوست را به دست آورد. این یک داستان شگفتانگیز هیجانانگیز است که شما را به مکانهای بسیار جالبی میبرد که دیگر بازیهای Witcher چنین نیستند.
از آن بهتر، گوئنت بهعنوان یک مکانیک، به خوبی با داستان سازگار است. این کاملا منطقی است که کارتها را مانند فرمانده واحدها یا نیروها مستقر کنید، و روشهایی که CD Projekt Red با این فرمول بازی میکند – محدود کردن کارتهایی که میتوانید استفاده کنید، مخلوط کردن دکها، استفاده از کارتهای قهرمان – از هر کدام از آنها جلوگیری میکند. stagnant این یک بسته عالی است که سزاوار پیروان بیشتری بود، اما شاید بسته بندی بازی ورق مردم را ناامید کند.
-برتی
کاپیتان وزغ: ردیاب گنج
حافظه ماریو من بسیار درهم است، اما من تقریباً مطمئن هستم که Captain Toad: Treasure Tracker از سطوح Toad در Super Mario 3D World آمده است. مهم نیست، واقعا. آنچه مهم است این است که آنها در نهایت بازی خود را به دست آوردند و این یک زیبایی است.
اینها در اصل معما هستند، همانطور که شما محیط را می چرخانید تا کاپیتان وزغ را از نقطه شروع به خروج هدایت کنید، دوادهای مختلف را در طول مسیر جمع آوری کنید، سوار بر آسانسور شوید، از سقوط پرهیز کنید و مسیری را از میان مناظر پیچیده تر انتخاب کنید.
همه عالی اما چیزی که واقعاً خاص است این است که هر سطح یک دیورامای کوچک درشت است، نوعی بلوک خرد شده از پادشاهی قارچ که میتوانید از زوایای مختلف آن را بررسی کنید، به صدا درآیید، و حس مناسبی از آن دریافت کنید. به نظر می رسد بهترین نوع اسباب بازی مهد کودک باشد، چیزی که از پلاستیک سخت ساخته شده است و شگفتی های حسی زیادی دارد. مانند بازی زیبای MirrorMoon EP Santa Ragione، بازی دیگری است که من آن را به عنوان نوعی از Activity Bear طبقه بندی می کنم.
-کریس دونلان
سیمز
پس از انتشار اولیه SimCity در سال ۱۹۸۹، تیم شروع به راه اندازی تعدادی اسپین آف کرد، از جمله معروف ترین آن: SimAnt! شوخی می کنم، شوخی می کنم، اگرچه SimAnt واقعاً خوب بود. البته من در مورد The Sims، سریال شبیهسازی زندگی بسیار محبوب Maxis صحبت میکنم.
سیمز برای اولین بار در سال ۲۰۰۰ منتشر شد و به ما این امکان را داد که هزاره را با ساختن محلهها، پر کردن آنها از ساکنان و سپس برداشتن نردبانهای استخر به میل زمانی که آن ساکنان از استقبال خود فراتر رفتند، آغاز کنیم. اینطور به من نگاه نکن – همه ما این کار را کردیم.
سیمز در حال حاضر در چهارمین نسخه اصلی خود است، که خود دارای بسط های مختلف است، از جمله فرار ساحلی گرمسیری Island Living. این مورد مورد علاقه شخصی من است، بالاخره چه کسی نمی خواهد وقت خود را صرف تماشای امواجی کند که با یک کوکتل در دست در حالی که از همراهی یک پری دریایی لذت می برند، در ساحل می چرخند؟
با گذشت ۲۴ سال از اولین انتشارش، سیمز هیچ نشانه ای از کاهش سرعت خود را نشان نمی دهد. این یکی از پرفروشترین سری بازیهای ویدیویی در تمام دوران است، و همراه با پنجمین قسمت اصلی آینده – با اسم رمز Project Rene در حال حاضر – یک فیلم اقتباسی از کمپانی سازنده Margot Robbie نیز در دست ساخت است. گلی گوت! این بد نیست برای سریالی که زندگی را به عنوان یک اسپین آف شروع کرد.
-ویکتوریا
WarioWare, Inc.: Mega Microgames
WarioWare شگفتانگیز است، نه حداقل به این دلیل که امروز مانند زمانی که برای اولین بار منتشر شد، آنارشیک و غیرقابل قبول است. این یک شگفتی GBA است که یک شخصیت شرور عجیب و غریب ماریو را می گیرد و آنها را به قهرمان تبدیل می کند و کل تاریخ بازی های ویدیویی را در بر می گیرد و آن را به پنج قسمت دوم تقسیم می کند.
این بازی به شکل یک سری بازیهای کوچک زودگذر است که هر کدام به شما زمان کافی را میدهد تا دستورات تک کلمهای را بفهمید و قبل از اینکه به جای دیگری بروید و کار دیگری انجام دهید، آن را اجرا کنید. چیزی که همه اینها را به هم مرتبط می کند تکیه بر فشار دادن یک دکمه و شاید کمی موقعیت، و آگاهی از نحوه کار بازی ها است – آگاهی آنقدر ظریف و عمیق که کشف همه چیزهایی که نمی دانستید و می دانستید شگفت آور است. .
WarioWare برای کارکرد بر این دانش متکی است. این به این بستگی دارد که بدانید چه زمانی یک پرش را زمان بندی کنید، اما همچنین به معنای احتمالاً یک ایموجی خاص است. این به شما متکی است که بدانید دندانهای کارتونی با تمیز کردن رنگشان تغییر میکند، و با توجه به انگشت دراز و سوراخهای بینی باز، نتیجه اجتنابناپذیر خواهد بود.
زمانی که WarioWare بازیهای خود نینتندو را وارد میکند، نکته مشخص شده است. خیلی از بازیها نسب یکسانی دارند و با این حال همه آنها متفاوت و متمایز هستند. آیا Wario اسپین آف است یا بقیه دنیای بازی های ویدیویی یک اسپین آف وارونه از Wario است؟ من نمی توانم بیشتر بگویم.
-کریس دونلان
منبع: https://www.eurogamer.net/five-of-the-best-spin-offs?utm_source=feed&utm_medium=rss&utm_campaign=feed