هفته بدی برای سینمای آبزی بود، بین خداحافظی میانه دی سی آکوامن و پادشاهی گمشده و درام دوره ای به کارگردانی جورج کلونی پسران در قایق. این دو از نظر موضوع و سبک اشتراک چندانی با هم ندارند، اما با همان حس درگیری بدشانسی روبرو هستند.
درام المپیک کلونی، مردان جوان خدمه قایقرانی دانشگاه واشنگتن را دنبال میکند که یاد میگیرند تا در المپیک ۱۹۳۶ برلین به پیروزی برسند، اما هرگز به شخصیتها یا جسمانی آنها علاقه کامل نشان نمیدهد. تعداد کمی از فیلمهای خارج از بیوگرافی ستارههای پاپ بهطور مشخصی مهندسی آزمایشگاهی شدهاند، با موانعی که بهعنوان چکلیستهایی در نظر گرفته میشوند که بر اساس آنها میتوان استخوانهای لخت فیلمنامه را ساختار داد، نه بهعنوان درام انسانی که باید با آن درگیر شد و در نهایت بر آنها غلبه کرد.
چیست پسران در قایق در باره؟
اعتبار: Laurie Sparham / MGM
در تنگنای رکود بزرگ، پسران در قایق – اقتباس شده توسط مارک ال. اسمیت فیلمنامه نویس از کتاب دنیل جیمز براون به همین نام – پسر واقعی و پاروزن المپیکی جو رانتز (کالوم ترنر) را در روزهای قبل از قایق سواری دنبال می کند، در حالی که در سخنرانی های دانشگاه شرکت می کند در حالی که سعی می کند شغل های عجیب و غریب پیدا کند. به پایان می رسد ملاقات. هنگامی که او از فرصت پارو زدن برای دریافت حقوق می شنود، برای یک امتحان طاقت فرسا ثبت نام می کند و در نهایت برای تیم نوجوانان کالجش که بودجه کمتری دارد، تحت نظارت آل اولبریکسون (جوئل ادگرتون) مربی سخت گیر و رواقی انتخاب می شود.
چیزی که به عنوان یک شغل شروع می شود به یک تمایل عمیق برای Rantz ختم می شود، یا او چنین ادعا می کند که در نهایت اجتناب ناپذیر بودن از تیم حذف می شود. با این حال، با توجه به علاقه یا درگیری اندکی که فیلم از Rantz در این زمینه و همه موضوعات دیگر کسب می کند، این کمتر شبیه یک مانع احساسی است و بیشتر شبیه یک دستور تصویر پرستیژ است. به عنوان مثال، در داستان فرعی رمانتیک لازم، زنی که او را در دوران دبیرستان میشناخت، جویس (هدلی رابینسون)، عملاً خود را به سوی او پرتاب میکند. او پاسخی متقابل نمیدهد، اما آنچه که باید بهعنوان بیاحساس یا غافل خوانده شود، صرفاً بهعنوان فقدان درگیری، اشتیاق یا دیدگاه است، گویی جویس عاشق یک مانکن است.
ترنر به وضوح با استعداد است، زیرا او در پروژه های متعدد دیگری مانند فیلم ترسناک و هیجان انگیز نئونازی به نمایش درآمده است. اتاق سبز و اقتباس ۲۰۲۰ از جین آستن اما. اما تحت هدایت کلونی، او در نهایت یک عدم اجرای تابش خیره کننده خالی را ارائه می کند. بنابراین، Rantz بدترین قهرمان ممکن برای این نوع داستان است، جایی که موفقیت افراد به شکل دادن یک تیم هشت نفره به یک گروه کمک می کند و طرح را به سمت بازی های المپیک در آلمان سوق می دهد.
چیزی که تیم از نظر تجهیزات کمبود دارد، اولبریکسون با اعتقاد خشن و عشق سخت جبران می کند و به نام موفقیت، شاگردانش را به فرسودگی سوق می دهد. وقتی مسئله پول (یا کمبود آن) سفر برلین آنها را به خطر می اندازد، او حتی یک کمپین جمع آوری کمک مالی را برای عبور آنها از خط پایان رهبری می کند. با این حال، این نیز چیزی است که فیلم علیرغم تلاشهای متعدد برای قاببندی، از آن کوتاه میکند و تا حد زیادی از آن عبور میکند پسران در قایق به عنوان داستانی از رویاها و تلاش سخت برای غلبه بر فقر افسارگسیخته.
ادگرتون، حداقل، در نهایت قادر است مقداری شور و اشتیاق برای موضوع را به وجود آورد. این بیش از آن چیزی است که در مورد فیلمسازی کلونی گفته شود، فیلمی که در مورد یک فرآیند فیزیکی طاقت فرسا است و به آن طعم و ارزش غذایی گوشت فرآوری شده را می دهد.
جورج کلونی داستان دیگری از جنگ جهانی دوم را سرگردان می کند.

اعتبار: Laurie Sparham / MGM
برای یک قطعه همراه کامل به پسران در قایقبیشتر از این نگاه نکنید مردان بناهای تاریخی، درام دوره ای او در سال ۲۰۱۴ که پیش فرض و مشکلات اصلی آن کاملاً بر روی آخرین او انطباق دارد. که در مردان بناهای تاریخی، یک بازیگر با کالیبر بالا برای نجات هنر و فرهنگ ربوده شده از چنگال نازی ها تشکیل می شود، اما فیلم خود چشم انداز فرهنگی کمی دارد، فراتر از یک شیفتگی گذرا به ایده سرقت معکوس هنر. این در حالی است که گردان مرکزی فیلم را مورخان و متصدیان هنر تشکیل می دادند.
به همین ترتیب، پسران در قایق فیلمی از ورزشکاران است و مملو از صحنه های قایقرانی متعدد است، با این حال تصور آن از قایقرانی کسل کننده و بی ارتباط است. حرکت قایقرانی می تواند تکراری و مکانیکی به نظر برسد، اما ارائه آن به این صورت نشان دهنده شکست تخیل فیلمسازی است، زیرا صحنه هایی که در آن عمل رخ می دهد معمولاً در مورد رقابت، شدت و ناملایمات است. به هر حال این یک فیلم مسابقه ای است، اما فاقد حس درونی یک فیلم است.
این همچنین ظاهراً یک فیلم جنگ جهانی دوم است، با وجود اینکه یک سال قبل از جنگ در اقیانوس آرام و پنج سال قبل از پرل هاربر روایت می شود. آخرین اقدام آن با پسزمینهای از پرچمهای نازیها انجام میشود، زیرا المپیک برلین توسط خود پیشوا اداره میشد. و با این حال، یهودی ستیزی در حال ظهور در حال و هوا و لحن ظاهری ندارد. صلیب شکسته نازی برای شخصیت های سفیدپوست فیلم هیچ چیزی را نشان نمی دهد و برای دوربین نیز معنایی ندارد. این به طور اتفاقی به جای یک حس فال یا خطر ارائه می شود – چه رسد به اینکه هیتلر از این بازی ها به عنوان یک ابزار تبلیغاتی استفاده می کرد و ورزشکاران یهودی را منع می کرد.
این فیلم برای نشان دادن برتری سفیدپوستان دوران، نام و تصویر دونده سیاهپوست جسی اوونز (جیودا جیمز) را به زبان میآورد و در عرض چند ثانیه، مبارزات او را در داخل و خارج از کشور، هرچند گذرا، به نمایش میگذارد. با این حال، این اعتراف به ناقوس مرگ فیلم تبدیل میشود، زیرا نشان میدهد که پسران همنام آن در مقایسه با آن چقدر کم میجنگند. بدتر از آن، روایت فیلم به قدری پراکنده و پراکنده به پایان می رسد که رنتز، علیرغم اینکه شخصیت اصلی بیشتر آن است، تنها در صحنه های اوج آن به عنوان یک شخصیت پس زمینه ظاهر می شود. در همین حال، فیلم در عوض به شخصیتی کاملاً متفاوت می پردازد، انگار پسران در قایق تمام مدت داستان او بود
این یک تصمیم روایی گیج کننده است که به دلیل تأثیرات محبوب (و بسیار برتر) که به نظر می رسد کلونی از آنها گرفته شده است، گیج کننده تر می شود.
پسران در قایق هدفش بالاست، اما پایین می آید.

اعتبار: Laurie Sparham / MGM
احساساتی متمایز در فیلم درست از همان صحنه آغازین آن وجود دارد – کتابی که در آن یک رنتز سالخورده قبل از اینکه به زندگی خود فکر کند به پاروزنان معاصر نگاه می کند – و الکساندر دسپلات، آهنگساز، این نوستالژی را با موسیقی چشمک زن خود زنده می کند. این فیلم تمام ویژگی های یک درام پرستیژ دهه ۸۰ یا ۹۰ را دارد، چه فیلم جنگی دلخراش. صرفه جویی در رایان خصوصیحماسه تاریخی ورزشی ارابههای آتشیا درام دوران بلوغ انجمن شاعران مرده.
و با این حال، فاقد حس انگیزه و رفاقتی است که باعث شد آن فیلم ها کار کنند. علیرغم طراحی پیچیده، هرگز احساس نمی شود که واقعاً در آن زندگی کرده باشید. فقر با بداخلاقی انجام می شود، اما هیچ کس ناامید یا سوء تغذیه به نظر نمی رسد. کفشهای سوراخدار بارها ظاهر میشوند – به ویژه در لحظهای که اولبریکسون به طور تصادفی با کفشهای تیمش در رختکن آنها برخورد میکند و متوجه میشود که چقدر فقیر هستند – اما با آنها رفتار میشود، با آنها برخورد میشود و طوری بررسی میشوند که انگار جیرجیر هستند. وسایل تمیز به جای لباس های کثیف و پاره پاره. هیچ انزجار یا ناراحتی یا نادانی برای اولبریکسون وجود ندارد که بر آن غلبه کند، و هیچ حس دلسوزی برای پسرانش وجود ندارد.
این فیلمی است که در مکث براق به نظر میرسد، اما وقتی بهطور کامل پخش میشود، ساختگی به نظر میرسد، که منجر به یک تلاش کارگردانی تلفنی و ساختگی میشود که در آن چیز کمی یاد میشود یا بر آن غلبه میشود. هیچ چشماندازی ندارد، یا حداقل دوربین نمیتواند از پرترههای کلوزآپ متوسط و خمیدهاش استخراج کند، پرترههایی که خیلی طولانی میمانند بدون اینکه شخصیتها به چیز خاصی واکنش نشان دهند. کاملاً خالی است و با توجه به اهمیت سوژهها و موقعیتهای آن – یک تیم طبقه کارگر ضعیف که در یک ورزش بوژی رکورد میزند و در زمان و مکان خطرناکی در تاریخ مسابقه میدهد – در این روند توهین آمیز میشود.
نحوه تماشا: پسران در قایق ۲۵ دسامبر در سینماها اکران می شود.
موضوعات
فیلم سینما
منبع: https://mashable.com/article/boys-in-the-boat-review