نیکلاس کیج لیاقت بهتری را دارد.
پس از دههها حضور در انظار عمومی، ستاره سینمای آمریکایی به چهرهای قطبی تبدیل شده است. برای برخی، او یکی از سازش ناپذیرترین و قانعکنندهترین بازیگران سینمای امروز است. (سلام، من یک نفر هستم.) برای دیگران، او یک شخصیت فوقالعاده است که با گیفها و میمهای چشمهایش که کاملاً بیرون زده شده یا صورتش به لبخندی هشداردهنده تبدیل میشود، تعریف میشود.
آخرین فیلم او، سناریوی رویایی با وحشت این دیدگاه دوم روبرو می شود، کیج نقش مردی را بازی می کند که چهره و نامش توسط فرهنگ اینترنتی هولناک از او ربوده شده است. با این حال، کریستوفر بورگلی، نویسنده/کارگردان، مسیری قابل تامل برای کمدی ترسناک او را تضعیف میکند تا در عوض در «فرهنگ لغو» نوسانات وحشیانهای داشته باشد – که فرود نمیآید.
در حالی که کیج تمام تلاش خود را برای اجرای یک بازی منحصر به فرد و جذاب می کند، کارگردان او نمی تواند فیلمی شایسته او بسازد. متأسفانه اخیراً این یک الگو است. (همچنین به پیشنهادات قفس مانند همدردی برای شیطان رنفیلد، و وزن غیر قابل تحمل استعداد عظیمجایی که او خودش را بازی کرد – دو بار.)
چه سناریوی رویایی در باره؟
اعتبار: A24
که در سناریوی رویایی کیج در نقش پل متیوز، استاد زیستشناسی تکاملی و مرد خانواده که از «هیچکس قابل توجه» به «جالبترین فرد جهان» تبدیل میشود – بدون تقصیر خودش.
قفس پویا بسیاری از فیلم های اکشن او (از کان هوا به Face/Off، Kick-Ass به مندی) در اینجا یافت نمی شود. خط فک تیز او با ریش صاف و خاکستری نرم شده است. موهای پرپشت او به صورت طاس خمیازه کشیده شده است. حس مد جسورانه او به خاطر دکمههای ملایم، لباسهای خاکی و ژاکتهای پولاور رها شد. صدای برقآمیز او به زمزمهها، نیشخندهای خودآگاه و التماسهای گهگاهی وحشتزده تبدیل شد. این شخصیت نیک کیج نه تنها بینظیر است، بلکه از آن دسته آدمهایی است که ممکن است نامرئی هم باشد. یعنی تا زمانی که پل در رویاهای دیگران ظاهر شود. دخترش، شاگردانش، همکاران قدیمی، و حتی غریبهها – همه او را میبینند که وارد صحنه میشود. در حالی که سناریوهای سورئال و کابوسوار در خوابشان پخش میشود، او بهعنوان یک شاهد پیش پا افتاده آنجاست.
در ابتدا، پل با توجه به این موضوع غلغلک می دهد – حتی اگر او را آزار می دهد که تقریباً به طور کلی در این رویاها آنقدر منفعل است که ممکن است یک تکه مبلمان باشد. اما همانطور که داستان او در سراسر اینترنت پخش می شود – و بیشتر و بیشتر ناخودآگاه – او هر گونه درک خود را از روایت خود از دست می دهد. هویت او دیگر متعلق به او نیست، بلکه بازیچه ای برای دنیایی است که تشنه سرگرمی و همیشه آماده خشم است.
نیکلاس کیج دوباره در اوج بازی خود است.

اعتبار: A24
هیجانی که در دیدن یک فیلم نیکلاس کیج برای اولین بار وجود دارد، غیرقابل پیش بینی بودن آن است. اینجا یک بازیگر است کسی که نمی ترسد زیاد از حد دور شود یا از بزرگی حرکت کند. اما به عنوان تریلر زمینی خوک در سال ۲۰۲۱ به ما یادآوری کرد که کیج قادر به ایجاد تفاوت های ظریف نیز هست. به عنوان پل، او به جای فحاشی، به هم می ریزد. شانههایش بهعنوان یک عذرخواهی تقریباً دائمی به خاطر وجودش قوز کردهاند. او – حتی در سخنرانی هایش برای دانشجویان – طوری صحبت می کند که گویی همیشه در آستانه عقب نشینی است. تا اینکه وارد رویاهای آنها شود.
با این وضعیت غیرقابل توضیح، پل در اعتماد به نفس و احساس استحقاق خود رشد می کند. کیج حالت خود را صاف می کند، با اعتقاد بیشتری حرکت می کند، و با لحن آمرانه تر معاشقه می کند. اما این حالتی است که پل نمی تواند آن را حفظ کند، و در آن، ناهنجاری عذاب آور وجود دارد… و جوک های گوز. و با این حال، پل مانند یک شوخی از بین نمی رود. من این را به فیلمنامه بورگلی باور نمی کنم، زیرا به نظر می رسد که او از هل دادن قهرمان اصلی خود در رگباری از حقارت لذت می برد. اما حتی با بازی خجالت زده یا شرمنده، کیج با اشتیاق زنده است که ما را ترغیب میکند تا ریشهی پائول را بکنیم.
تنها پژواک قفس کوکی در اینجا در رویاها وجود دارد، جایی که پل تبدیل به کاریکاتوری از خود، بیگانه و عصبی می شود. در این سکانس ها و فراتر از آن، کیج علیرغم فقدان تخیل و بدبینی خفه کننده بورگلی پیشرفت می کند.
سناریوی رویایی نشانی از انتقاد اجتماعی خود را از دست می دهد.

اعتبار: A24
عملکرد کیج کامل و زنده است، اما جهان سازی بورگلی به شدت ضعیف است. در حالی که گفته میشود اینترنت بر سر پل بیحرکت است، روی صفحه چیز کمی برای نشان دادن آن وجود دارد. در عوض، بورگلی یک خط تمسخر آمیز در مورد واکنشهای توییتر ارائه میکند (از قبل با فیلم آشنا شده است به جای X از همه) و چرخش به یک تیم بازاریابی غیرمستقیم که مشتاق است از شهرت یک شبه پل استفاده کند. در حالی که مایکل سرا و کیت برلانت در این نقشهای طنز به شدت سرگرمکننده هستند، سایر شخصیتهای فرعی از ترسیم نازک تا رندرهای تند و تیز متغیر هستند.
پل دو دختر دارد که عمدتاً به این صورت تعریف میشوند که در مورد او رویا میبینند و کسی که نمیبیند. دانشآموزان او در حال غوغا هستند که قصد دارند ژنرال Z را مسخره کنند، در حالی که پل در حال غوغا میکند و کلماتی مانند این را به زبان میآورد. ضربه و “تجربه زیسته” با تحقیر به گونه ای که گویی آنها توهین هستند. “لغو فرهنگ“به همین ترتیب با تمام ظرافت یک ضربه چکش به سر ظاهر می شود و این مفهوم را به عنوان یک جنگ فرهنگی ناعادلانه علیه قربانیان درمانده ای مانند پل بیچاره به سخره می گیرد.
در حالی که ساعت اول یک فرض جذاب را ارائه می دهد، بورگلی با پیشرفت های داستانی ترسناک خود که استعاره های فزاینده ای بدبین می کند، احتمالات و علاقه را از بین می برد. در مرحله سوم، او انتقادات تنبلی را از همه چیز از اینفلوئنسرها گرفته تا فرهنگ سلامتی و برادران فناوری وارد می کند. سناریوی رویایی به فیلمی تبدیل میشود که در آن تاکر کارلسون و باراک اوباما به دلیل خندههای بیارزش نامهای خود را از دست میدهند. و همانطور که ممکن است از هر دو مرجع تاریخ حدس بزنید، سناریوی رویایی هیچ چیز جدیدی – یا آنقدر عمیق – ندارد که بتواند با شادی پوزخندی به مکالماتی که وارد می شود بیاورد.
برای نیکلاس کیج، سناریوی رویایی شخصی بود

اعتبار: A24
علیرغم پرده سوم فیلم، به راحتی می توان فهمید که چرا ممکن است برای کیج جذاب باشد. در یک سطح، پل نقشی جذاب است، زیرا او نه تنها در قوس شهرت و بدبختی خود، بلکه در رویاهای دیگران نیز وجود دارد. این امر مستلزم آن است که یک بازیگر اساساً چندین نسخه از یک شخصیت را بازی کند، و در ادراک تغییر کند. فراتر از هیجان این چالش، در پرسش و پاسخ ذیل سناریوی رویاییکیج در اولین نمایش جهانی فیلم در جشنواره بین المللی فیلم تورنتو گفت که چقدر عجیب است دیدن خود، چهره و آثار زندگی اش که توسط یک نفر انتخاب شده است. فرهنگ میم که او را به یک خط پانچ صاف می کند.
این به نظر یک کابوس است که پل می تواند با آن ارتباط برقرار کند. با این حال بورگلی با عصبانیتهای تحریکآمیز خود و تبدیل داستان پل به بحثی در برابر به اصطلاح «فرهنگ لغو»، عملکرد کیج را تضعیف میکند.
تقصیر کیست که پل در ذهن همه است؟ فیلم جواب نمیده به نظر می رسد واقعاً اهمیتی ندارد. در عوض، راهاندازی آن به مسیری با مانع تبدیل میشود که قهرمان خشمگینش را از میان میبرد – و باعث میشود که ما شاهدی مبهوت باشیم که نتوانیم کمک کنیم. اما به جای ارتباط با ناتوانی پل – و غرق شدن در این تنش – مخاطب تشویق می شود که در حالی که او یکی پس از دیگری با تحقیر روبرو می شود به او بخندند. بورگلی ذره ذره طنز نیمه اول را با تعمق روانی تنبل در نیمه دوم خراب می کند.
در پایان سناریوی رویایی کمتر خندهدار یا ترسناک است تا بیرحمانه و از خود راضی باشد، و نتیجهای را ارائه میدهد که به طرز شلوغی بدبینانه و به سادگی رضایتبخش نیست.
سناریوی رویایی اولین نمایش جهانی آن در جشنواره بین المللی فیلم تورنتو بررسی شد. اکنون در سینماها است.
به روز رسانی: ۹ نوامبر ۲۰۲۳، ساعت ۶:۰۵ بعد از ظهر EST این نقد در ابتدا در ۱۲ سپتامبر ۲۰۲۳ منتشر شد، اما برای اکران سینمایی فیلم بازنشر شده است.
موضوعات
فیلم سینما
منبع: https://mashable.com/article/dream-scenario-review-nicolas-cage