ممکن است تعجب آور باشد، با توجه به اینکه چقدر به بازی هایی با وزن صدها گیگابایت عادت کرده ایم، اینکه کل کتابخانه Nintendo 64 به کمتر از ۲۵ گیگابایت می رسد. با احتساب بازی های انحصاری ژاپنی، این تعداد ۳۸۸ بازی است – ۷۵۳۰ بازی کمتر از عرضه شده در پلی استیشن. پس عجیب است، در چنین انتخاب نسبتاً کوچکی، چقدر فضا برای بازی ها وجود دارد که از شکاف ها بیفتند و از آگاهی جمعی ما خارج شوند.
می توان به طور موجهی این موضوع را به گردن وضعیت تاثیری بسیاری از عناوین نینتندو ۶۴ انداخت. Super Mario 64 با سه بعدی شدن این ژانر، تحولی در پلتفرمینگ ایجاد کرد، The Legend of Zelda: Ocarina of Time یکی از محبوب ترین بازی های تاریخ ما باقی مانده است، و می توان گفت که تعداد کمی از تیراندازان اول شخص به میراث Goldeneye عمل کرده اند. . . این فهرست ادامه دارد، طولانی تر از آن چیزی که از کاتالوگ کوچکی که از آن منبع تهیه شده است، تصور شود.
اما این بازیها فهرست گستردهتری را میپوشانند که به سنگ محک فرهنگی تبدیل نشدند. بازیهایی مانند Hybrid Heaven و Holy Magic Century (و ناتمام) Holy Magic Century (کوئست ۶۴) که در ابهام نسبی قرار گرفتند که در انتظار عناوین شخص ثالث زیادی در کنسول پرچمدار اواخر دهه ۹۰ نینتندو بود. با این حال، در میان آن دسته از بازیهایی که همچنان در گمنامی به سر میبرند، یکی بهعنوان لایقترین بازیها شناخته میشود. ایستگاه فضایی Silicon Valley که در سال ۱۹۹۸ منتشر شد، یک پلتفرمر سه بعدی نوآورانه و بلندپروازانه بود و با جشن گرفتن ۲۵ سالگی خود، همچنان در صنعتی فاقد ژانر پلتفرمینگ است.
با این حال، چرا ایستگاه فضایی سیلیکون ولی علیرغم رویکرد جدید خود، نتوانست طرفداران پایداری به دست آورد؟ رها شدن روی پاشنه بانجو-کازوئی کمکی نکرد. همچنین یک چرخه طولانی توسعه که شاهد آن بود که از پلی استیشن و سگا ساترن، جایی که ممکن بود به عنوان رقابتی شایسته برای انحصار نینتندو بر روی پلتفرمها، به انبوه پلتفرمرهایی که قبلاً در نینتندو ۶۴ بودند، حرکت کند.
اگرچه آنها به سرعت منتشر شدند، اما Banjo-Kazooie و ایستگاه فضایی Silicon Valley نمیتوانستند متفاوتتر از این باشند. جایی که Banjo-Kazooie مستقیماً بر اساس فرمول تعیین شده توسط Super Mario 64 تکرار شد، ایستگاه فضایی Silicon Valley شباهت بیشتری با Grand Theft Auto داشت تا پلتفرمهای معاصر – به دلیل اینکه هر دو به طور همزمان در DMA Design (در حال حاضر Rockstar North) در حال توسعه هستند. .
داستان ایستگاه فضایی سیلیکون ولی، همانطور که در آن زمان انتظار داشتید، ساده است. در آینده دور در سال ۲۰۰۱، زمین بزرگترین و گرانترین ایستگاه فضایی خود را به نام دره سیلیکون به فضا پرتاب کرد تا دقایقی بعد ناپدید شود. هنگامی که پس از ۱۰۰۰ سال دوباره ظاهر شد، به دست دن دنجر و ربات دستیار او، EVO میافتد تا به پرواز درآیند و سعی کنند مدار در حال فروپاشی آن را متوقف کنند. حواس پرتی توسط رادیو، Danger به دره سیلیکون سقوط می کند و EVO به بیرون پرتاب می شود و نابود می شود. تراشه کنترلی او بر روی یک سگ روباتی به نام راجر قرار می گیرد و EVO کنترل را به عهده می گیرد – دوست دختر گوسفند راجر، فلوسی را به طرز شرورانه ای به قتل می رساند.
بنابراین، حلقه گیم پلی منحصر به فرد ایستگاه فضایی سیلیکون ولی از قتل حیوانات روبات، ربودن اجساد آنها و استفاده از توانایی های خاص آنها برای حل پازل ها آغاز می شود. سگهایی با موشک، خرسهای قطبی روی آجهای تانک، روباههایی که مانند تاز میچرخند (فقط برای اینکه خودم را بیشتر پیر کنم)، فهرست ساکنان روباتیک سیلیکون ولی برای آن زمان بسیار طولانی است. همه این ها را می توان به عنوان راه حل های ممکن برای اسرار بازی در تعامل قرار داد. با این اوصاف، معماهایی که آن رازها را پنهان می کردند، در برخی مواقع نیاز به تفکر جانبی بیش از حد برای کودکان در سال ۱۹۹۸ داشتند.
به عنوان مثال، کشتن هر حیوانی در یک سطح برای باز کردن یک راز بسیار ساده است. با این حال، من هر کسی را به چالش میکشم تا نیاز به گوش دادن به برخی از پنگوئنها را برای مجموعهای از نتها برای ترجمه آن به پیانو درک کند. این امر با این واقعیت کاهش مییابد که ایستگاه فضایی سیلیکون ولی از طیف وسیعی از سبکهای بازی استقبال میکند و راههای متعددی را برای رفع مشکلات ارائه میدهد. در بیشتر موارد، میتوان به زور پاسخ داد، از آزمون و خطا استفاده کرد، یا با راهحلهای ظریفی که در پوستههای حیوانات رباتیک شایان ستایش قرار دارند، درگیر شد.
در مقایسه با بازیهای معاصر، این پازلها ممکن است تا حدودی نامفهوم به نظر برسند. اما با توجه به محدودیتهایی که در آن زمان راهحلهای پازل وجود داشت – برای مثال، راهحلهای مخصوص کنگ را برای پازلهای Donkey Kong 64 در نظر بگیرید – ایستگاه فضایی Silicon Valley یک رویکرد بسیار گسترده و قابلتوجه برای طراحی پازل ارائه کرد که هنوز به عنوان بدیع و جالب باقی میماند (به علاوه ، اکنون می توانیم موارد را جستجو کنیم).

این چیزی نیست که من از ایستگاه فضایی سیلیکون ولی به یاد دارم. در عوض، خاطره من از بازی این است که پس از اجاره آن (بازی، نه سگ) از شعبه محلی Choices، مانند سگی که برای پنجه هایش چرخ دارد، زوم می کنم و هرگز آن را کامل نمی کنم. این چیزی است که من فقط امسال اصلاح کردم، در یک پخش مجدد برای این ویژگی، که در نهایت – در نهایت! – باید به عنوان یک موتور کفتار با موشک انداز بازی کند. این چیزهای ساده در زندگی است، درست است؟
با نگاهی به گذشته، ایستگاه فضایی سیلیکون ولی برای من هشت ساله خیلی وسیع و پیچیده بود که نمیتوانستم آن را در یک اجاره سه روزه تکمیل کنم. حداقل به این دلیل که احتمالاً آن را در سال ۱۹۹۹ بازی کردم و نه در زمان اکران، و فقط به این دلیل که به دنبال چیزی برای بازی بعد از Banjo-Kazooie و Ocarina of Time بودم (همچنین امسال بیست و پنجمین سالگرد آنها را جشن می گرفتند). شاید اکثر ما اینطور بازی کردیم.
به هر حال، با وجود استقبال شدید منتقدان، ایستگاه فضایی سیلیکون ولی فروش نداشت. رویکرد نوآورانه و منحصربهفرد آن در تعداد ضعیفی از بین رفت، ژانری که قبلاً با عناوین محبوبتر اشباع شده بود، و بعداً یک پورت ضعیف پلی استیشن که هیچ لطفی به آن نکرد. بیش از هر چیز، تازگی آن تجسم دیگری بود در زمانی که ما فقط یک جانشین آشکار برای Super Mario 64 و Banjo-Kazooie میخواستیم.
اما زمان به ما اجازه میدهد آنچه را که در آن زمان نمیتوانستیم تشخیص دهیم، که ایستگاه فضایی سیلیکون ولی نمایانگر یک برداشت منحصر به فرد، پیچیده و تازه از ژانر پلتفرمینگ است که واقعاً با آن برابری نکرده است – به جز شاید در برخی از مکانیکهای Tears. از پادشاهی شاید اگر امروز منتشر شد – یا حتی بازسازی شد – و به بازاری مملو از نقشآفرینیهای متورم و فاقد پلتفرمهای سرگرمکننده سه بعدی راهاندازی شد، ایستگاه فضایی سیلیکون ولی میتوانست بهتر بازی کند. مطمئناً به اندازه کافی خوب نگه می دارد.
در واقع، آن طراحی DMA چیزی جدید را امتحان کرد، هنوز پس از ۲۵ سال شایسته جشن است. این که آیا کار می کرد یا نه تمرینی برای خواننده است. اما با بهرهمندی از زمان، درک این موضوع آسانتر است که ایستگاه فضایی سیلیکون ولی لیاقت این را نداشت که به انتخاب تصادفی توسط بچهای که قادر به پرداخت هزینههای بلاکباستر نیست، سقوط کند. اگرچه فروش مناسبی ندارد، اما دره سیلیکون فضایی به جای اینکه در سایه آنها زندگی کند، سزاوار آن است که به عنوان پیشگام مانند Super Mario 64 و Banjo-Kazooie تجلیل شود. اما بین دو مورد از محبوبترین عناوین نینتندو ۶۴ قرار گرفته است، با نام تجاری کم یا بدون شناختی که دارد، و از کنسولهایی که ممکن است عملکرد بسیار بهتری روی آنها داشته باشد، ایستگاه فضایی سیلیکون ولی، مانند بسیاری از چیزهای جلوتر از زمان خود، قرار گرفته است. یک مورد عالی از قرار گرفتن در مکان اشتباه در زمان اشتباه.
منبع: https://www.eurogamer.net/25-years-on-space-station-silicon-valley-remains-an-innovative-gem