چگونه شعارهای فوتبالی الهام بخش کتاب اندی لاون شد

چگونه شعارهای فوتبالی الهام بخش کتاب اندی لاون شد

اشتیاق شما تا کجا می تواند شما را ببرد؟ اندی لاون دو علاقه خود یعنی فوتبال و نویسندگی را در یک کتاب با هم متحد کرد. اکنون، به عنوان نویسنده خلاق هاستینگر، اندی داستان جذاب پشت سفر خود برای تبدیل شدن به یک نویسنده منتشر شده را به اشتراک می گذارد.

عشق اندی به فوتبال از کودکی آغاز شد. او عمیقاً تحت تأثیر پدرش قرار گرفت، یکی از طرفداران فداکار نوریچ سیتی که به عنوان مهماندار ایمنی در استادیوم کار می کرد.

اندی به یاد می آورد: «از قبل از اینکه بتوانم راه بروم، او مرا با صندلی چرخدارم به استادیوم می برد. “در ابتدا با او می‌نشستم تا او روی گردان کار می‌کرد. و سپس با هم می‌رفتیم فوتبال تماشا می‌کردیم. از آن زمان به تازگی ادامه داده‌ام.”

اندی در حین تحصیل در رشته سیاست و رسانه در دانشگاه، اشتیاق خود را به نویسندگی کشف کرد. او از ساختن مقالات و قطعات بلند لذت می برد و به قدرت کلمات در تحریک خوانندگان پی می برد.

تحسین او از بیل برایسون، نویسنده‌ای که موضوعات پیچیده را در دسترس و سرگرم‌کننده می‌سازد، همچنین به او انگیزه داد تا برنامه‌های معلم شدنش را کنار بگذارد و به جای آن به دنبال حرفه‌ای در نویسندگی باشد.

از پایان نامه تا کتاب

اندی در حالی که در جریان بازی مقابل ایپسویچ تاون – رقیب اصلی تیمش – در مورد یک قاتل زنجیره ای شعاری توهین آمیز می خواند، این فرصت را دید تا عشق خود به فوتبال را با اشتیاق خود به نوشتن درآمیزد.

“من ناگهان متوجه شدم که دارم چه میخوانم و واقعا شوکه شدم. مردها، زنها، بچه ها، پدربزرگ ها و مادربزرگ ها – همه اطرافم داشتند آن را می خواندند و هواداران ایپسویچ می خندیدند. فکر کردم چرا در استادیوم فوتبال خوب است آواز بخوانم. این آهنگ وحشتناک اما نه جای دیگر؟» اندی توضیح می دهد.

“این من را بر آن داشت تا جامعه شناسی و سیاست سرودهای فوتبال را بررسی کنم. چرا ما در مسابقات فوتبال می خوانیم و چه کسی این شعارها را می سازد؟ چرا قوانین با زندگی روزمره متفاوت است؟”

اندی لاون در حال تماشای یک مسابقه فوتبالاندی لاون در حال تماشای یک مسابقه فوتبال

اندی پس از ساعت ها تحقیق، نگارش و ویرایش، پایان نامه خود را به پایان رساند. نوشتن کتاب در آن زمان بخشی از برنامه‌های او نبود، و او تنها پس از صحبت درباره یافته‌هایش در یک کنفرانس متوجه شد که می‌تواند به چیزی بیشتر تبدیل شود.

او می‌گوید: «شخصی از من پرسید که آیا این کتاب است و من این امکان را در نظر نگرفته بودم. آنها پیشنهاد کردند که این ایده را به برخی ناشران ارائه کنند و در نهایت – تقریباً ۳ سال بعد – بالاخره آماده چاپ شد.

هر هفته باختیم

پس از تقریباً ۱۰۰۰ ساعت کار، ما هر هفته از دست می‌دهیم: تاریخچه آوازهای فوتبال در نوامبر ۲۰۲۰ منتشر شد. این کتاب موفقیت‌آمیز بود – به زودی در آمازون و کتابفروشی‌ها فروخته شد و باعث تجدید چاپ شد.

کتابی که هر هفته گم می کنیمکتابی که هر هفته گم می کنیم

اندی در طی تحقیقات دریافت که اکثر کارهای آکادمیک روی هواداران فوتبال بر هولیگانیسم متمرکز شده است – باندهای خشن هواداران فوتبال و جنبه های منفی آن. اما تجربه شخصی او خلاف این را می گوید.

اندی توضیح می‌دهد: «من از ۲۰ سال تماشای نوریچ و هرگز درگیر هیچ جنگی نبودم، فهمیدم که ۹۵ درصد از آهنگ‌هایی که طرفداران می‌خوانند، بیانگر هویت هستند، شهر شما، جامعه شما را جشن می‌گیرند و از تیم شما حمایت می‌کنند.» “این اقلیت کوچکی از شعارهای توهین آمیز یا زد و خوردهای خشونت آمیز است که اخبار را می سازد و درک عمومی را شکل می دهد.”

با امید به ارائه دیدگاه جدیدی، We Lose Every Week متولد شد. نام کتاب برگرفته از یکی از شعارهای مورد علاقه اندی است که نشان می دهد فوتبال چگونه می تواند جوامع را حتی زمانی که تیمشان در حال شکست است ارتقا دهد و به هم متصل کند.

او می افزاید: «کاری که آنها در شعار انجام می دهند این است که کمی سرگرم می شوند، به خودشان می خندند، به مخالفان می خندند و خودشان را جمع می کنند. “برای من شعار فوتبال این است. سروصدا کردن، کمی تفریح ​​کردن و بخشی از چیزی بزرگتر از خودتان.”

“امیدوارم با خواندن کتاب، مردم جنبه‌های مثبت هواداری فوتبال را ببینند، چیزی که شما در رسانه‌ها زیاد آن را نمی‌بینید. امیدوارم همانطور که جو کارناوال در مسابقات قهرمانی اروپا اخیر نشان می‌دهد، این شروع به تغییر کند.” اندی نتیجه می گیرد.

غلبه بر چالش ها

اندی هنگام گردآوری کتاب با چالش های زیادی روبرو شد. یکی از آنها این بود که به ترتیب زمان نمی نوشت. در عوض، او بخش‌های مختلفی را نوشت که ایده‌های جدیدی مطرح شد.

او به یاد می‌آورد: “کتاب در نهایت حدود ۸۵۰۰۰ کلمه بود، اما من سعی می‌کردم همه آن را در ذهنم نگه دارم. باید مطمئن می‌شدم که داستانی را بیان می‌کند، و من به اطراف نپریدم.”

ویرایش یکی دیگر از بخش های سخت بود. برای چنین کتاب طولانی، فرآیند خسته کننده و زمان بر بود. او توضیح می دهد: “به عنوان یک نویسنده، هرچه بیشتر چیزی را که نوشته اید بخوانید، کمتر می بینید. شروع می کنید به خواندن آنچه فکر می کنید وجود دارد.”

خوشبختانه، همسر اندی ویراستاری است که با خوشحالی با او و ویراستار ناشر همکاری کرد تا نسخه خطی را بررسی کنند و تضمین کنند که خطاها وارد نسخه نهایی نمی شوند.

چهار سال پس از انتشار، او فقط از یک اشتباه تایپی جزئی آگاه است.

فصل جدید: میزبان

هم جاه طلبی های حرفه ای و هم شرایط شخصی مسیر اندی را به سمت هاستینگر شکل دادند. او و همسرش قصد داشتند به اسپانیا نقل مکان کنند، اما شغل او در بریتانیا نمی توانست جابجایی او را تامین کند. این باعث شد که او به دنبال نقش جدیدی باشد که انعطاف‌پذیری مورد نیاز او را ارائه دهد.

او آگهی استخدام هاستینگر را در لینکدین دید و اصل آزادی و مسئولیت توجه او را جلب کرد. او توضیح داد: “من به این ایده کشیده شدم که هاستینگر به کارمندان خود اعتماد دارد تا کار خود را بدون مدیریت خرد انجام دهند.”

فرصت کار از راه دور عامل مهم دیگری بود که به او اجازه داد تا به اسپانیا برود.

همسویی او با اصول هاستینگر به آزادی و مسئولیت ختم نمی شود. او همچنین برای تعهد شرکت به استانداردهای بالا و وسواس مشتری ارزش قائل است.

او گفت: “استانداردهای بالاتر طبیعتاً با اخلاق کاری من مطابقت دارد. اگر قرار است کاری انجام دهم، می خواهم آن را به خوبی انجام دهم.”

در همین حال، وسواس مشتری برای او متمایز بود زیرا به عشق او به بیل برایسون و ایده ساختن موضوعات پیچیده برای همه نوع افراد، از بیشتر تا کمتر با تجربه، در دسترس و قابل ارتباط است.

“من فکر می کنم یکی از بزرگترین مشکلاتی که همه شرکت ها با آن روبرو هستند این است که همه چیز را در مورد محصول خود می دانند و به آن علاقه مند هستند. اما اکثر مشتریان چیز زیادی نمی دانند و مطمئناً به اندازه شما به آن اهمیت نمی دهند. انجام دهید” اندی می گوید.

“بنابراین، چالش این است که به آنها نشان دهیم که چرا ارزش وقت و توجه آنها را دارد. کلمات و نحوه سفارش آنها برای مردم بسیار شخصی است و می تواند همزمان معانی مختلفی داشته باشد. به عنوان مثال، “تخم مرغ شکسته شد” یک نکته بسیار را بیان می کند. داستانی متفاوت از “کودک تخم مرغ را شکست.”

اندی لاون و تیمش در هاستینگراندی لاون و تیمش در هاستینگر

علاقه مند به کار در هاستینگر هستید؟ صفحه شغلی ما را بررسی کنید و امروز درخواست دهید.

درس طلایی

نوشتن یک کتاب درس ارزشمندی به اندی داد که اکنون برای تیم هاستینگر آورده است.

او به اشتراک می‌گذارد: «نوشتن کتاب به من آموخت که بپذیرم گاهی کلمات به راحتی می‌آیند و گاهی نمی‌آیند. وقتی نمی‌شوند، بهتر است دور شوم و با چشمانی تازه برگردم. “من یاد گرفتم تشخیص دهم که چه زمانی باید استراحت کنم و با دیدی تازه به وظایف نزدیک شوم.”

اندی معتقد است که این رویکرد بهره‌وری او را افزایش می‌دهد و تضمین می‌کند که کیفیت نوشته‌هایش در بالاترین استانداردها باقی می‌ماند و به نفع کل تیم است.

فصل های بعدی

با وجود موفقیت کتابش، اندی خود را به این زودی ها نمی بیند که کتاب دیگری بنویسد. “این سخت ترین کاری بود که تا به حال انجام داده ام، و فکر نمی کنم آن را در خود داشته باشم.”

برای تحقق اشتیاق خود برای نوشتن در مورد فوتبال، او در یک مجله فوتبال، سفر و فرهنگ به نام Glory همکاری می کند. اشتیاق او به فوتبال همچنین باعث شد تا در زادگاه جدید اسپانیایی اش مربی تیمی نیمه حرفه ای شود.

اندی لاون به عنوان مربیاندی لاون به عنوان مربی

اگر برای نویسنده شدن الهام گرفته اید، اندرو توصیه های ارزشمندی را ارائه کرده است.

“تا جایی که می توانید بنویسید، در مکان های زیادی که می توانید. همچنین، تا جایی که می توانید بخوانید. شما به طور طبیعی سبک ها و روش های مختلفی را برای بیان چیزها انتخاب خواهید کرد.” او به اشتراک می گذارد. “در نهایت، رد یا بازخورد منفی را شخصا نگیرید. گفتن آن آسان تر از انجام دادن است، اما سعی کنید از آن درس بگیرید و به پیشرفت ادامه دهید.”

نویسندهنویسنده
نویسنده

رافائلا تکسیرا

به عنوان بخشی از تیم ارتباطات، رافائلا مسئول ایجاد بهترین تجربه کارمند برای تیم های LatAm و Remote است. هنگامی که خارج از وظیفه است، او دوست دارد با کشف شهرهای جدید و شروع به ماجراجویی های آشپزی در آشپزخانه، مزایای زندگی عشایری را کشف کند.


منبع: https://www.hostinger.com/blog/andy-lawn-story

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *