آواتار: مرزهای پاندورا برای اولین بار وقتی همه چیز بد شد برای من کلیک کرد. دور از سرخسهای آبشاری و تنههای درختان پیچخورده، دور از شاخهها و گلبرگها و گیاهان کاملی که با نزدیک شدنم به سرعت خود را به زیر زمین میکشیدند، یک کمپ RDA را پیدا کردم که به نظر میرسید چیزی از زمین استخراج میکرد. RDA شروران این دنیا هستند و آنها ما هستیم: آنها انسان ها هستیم. اینجا یک دسته برج فلزی بلند را در زمین فرو کرده بودند و اطراف را به لجن تبدیل کرده بودند. چمن رفته بود. صخره ها از نفت و دود سیاه شده بودند. بخار به طرز ناخوشایندی از بسیاری از قطعات جعبهای و زشت فناوری که به نظر میرسید همگی با توریها و دریچهها و پایههای کوچک تند و زننده همراه بودند تا از واژگونی آنها در زمین لرزهای جلوگیری میکردند. تلخ و نفرت انگیز بود و من آن را دوست داشتم.
این اردوگاههای RDA در طول بازی بسیار زیاد میشوند، پیچیدگی و چالشهای زیادی رشد میکنند، بخشهای داخلی، بخشهای زیرزمینی، بخشهای هوایی، و حرکت از مجموعههای کوچک به سیاهچالهای اصلی رشد میکنند. اما همه آنها تغییراتی در یک موضوع هستند، موضوع سطل زباله بهشت است. فکر میکنم قرار است شما عصبانی شوید: چگونه میتوانید آسمان آبی و جنگلهای سبز، موجودات مرزی و قارچهای نورافشانی را در اختیار بگیرید و این کار را با آن انجام دهید؟ طبیعت فضایی اینجا برای شما روی یک دیسکو گذاشته است، و میخواهید همه آن را جمع و جور کنید، در آن سوراخ کنید، آن را بشکنید؟ با این حال، در حقیقت، این اردوها همیشه من را خوشحال می کرد. منظور آنها این بود که من درگیر کمی دزدی و کمی خرابکاری و کمی وحشت بودم، در اطراف ماشینهای بزرگ کار میکردم، نگهبانهای تنها را انتخاب میکردم، این قایق را میکشیدم، آن چرخ را میپیچانم، وقتی که آنها ظاهر میشوند به این نقاط ضعیف درخشان شلیک میکردم. دود نقرس در هوا و بعد…؟
در Frontiers of Pandora، شما نقش یکی از Na’vi ها را بازی می کنید، جمعیت بومی آبی بلند قد پاندورا که در تلاش هستند در برابر تهاجم انسانی عقب نشینی کنند. این به معنای جستجوها و عجله در سراسر جهان باز و افزایش سطح و درختان مهارت و غارت است که آمار شما را افزایش می دهد، همه چیزهای کلاسیک Ubisoft. اما در این سکانسهای قلمرو RDA، من واقعاً تخیلی آن را احساس کردم. در داخل تاسیسات RDA سربازان مسلح به شدت و مسیرهای گشت زنی و ماشین آلات سنگ شکن بزرگ وجود خواهد داشت. همه اینها و تعداد انگشت شماری از اهدافی که برای غیرفعال کردن ماشینها یا منفجر کردن آنها، یا دانلود چیزی یا آزاد کردن چیزی نیاز داشتم. شما اصل مطلب را متوجه شدید.
تنظیمات کوکی را مدیریت کنید
من شنیده ام که چند نفر از عناصر برش و چسباندن در برخی از این دنباله ها شکایت دارند – پایه ها به شدت به سمت بیرون رشد می کنند، اما همان متغیرها گهگاه ظاهر می شوند. اغلب همان چرخها را میچرخانید و همان سوئیچها را میکشید که همان مکانیکها را هدایت میکنید. اما اولا: این RDA است، اینطور نیست؟ این بچه ها چقدر برای ماهیت تکراری طراحی بازی های جهان باز مناسب هستند؟ تمام هدف آنها این است که ظلم خاکستری همگنی را بر دنیایی از تنوع و رنگ تحمیل می کنند. ثانیاً: من هرگز از این موضوع خسته نشدم زیرا داستان واقعاً در این لحظات زنده شد. مهم نیست که چقدر بالا رفته بودم، چقدر اسلحه باز کرده بودم و چقدر لباس هایم خوب بود، در اینجا با اسلحه بیرون آمدم، بنابراین باید با احتیاط به همه چیز نزدیک می شدم و با کمان افراد را برمی داشتم – و با اندکی پاداش می گرفتم. از یک پانل پیپ به من گفت که این کار را انجام دادهام بدون اینکه دیده شوم – و سپس به صورت مخفیانه از تأسیسات عبور کردم، اهدافم را با استفاده از دید Na’vi زیر نظر گرفتم، دشمنانی را که واقعاً نمیتوانستم از عهده آنها بربیایم علامتگذاری کنم و اطمینان حاصل کنم که خروجی دارم. مسیر اگر همه چیز اشتباه پیش رفت.
و همه چیز همیشه اشتباه پیش می رفت. این بخشی دیگر از شکوه این سکانس هاست. اگر یک بازی Far Cry را بازی کرده باشید، که به راحتی مرزهای نزدیکترین سنگ لمسی پاندورا است، آن لحظه را خواهید فهمید که مخفی کاری از هم می پاشد و شما واقعاً فقط باید بدوید، اسلحه بزنید و امیدوار باشید. من در نهایت اردوهای اولیه RDA را بهویژه بهعنوان یک نوع کیک تولد که روی یک بشقاب نشسته بود دیدم. با عجله داخل میشدم، گاز میگرفتم، لکهای پیدا میکردم، و دوباره با عجله به بیرون برمیگشتم، میچرخم و میچرخم قبل از اینکه خطر حملهای دیگر، نیش دیگری را تهدید کنم. بعداً، آنها بسیار طاقتفرساتر میشوند: چیزهایی که در اعماق درونتان قرار گرفتهاید و در مسیر خود قرار دارید. اما هنوز هم آن عدم تقارن. ممکن است برای چند ثانیه یک موشک انداز را بدزدید، اما در بسیاری از مواقع از کمان استفاده می کنید و دشمنان شما از هر جهت به سمت شما تقلا می کنند.
آیا اینها بهترین قسمت های بازی هستند؟ آنها قطعا مورد علاقه من هستند. اما آنها به هیچ وجه تنها نیستند. من طرفدار انبوه آواتار به عنوان یک سری فیلم نیستم و فکر میکنم احتمالاً مشکلات بسیاری با جهانبازهای یوبیسافت مانند اکثر مردم دارم. علاوه بر این، من در اینجا در حال بررسی این موضوع هستم، زیرا نویسنده اصلی ما ساعتها بعد با یک باگ شکستنگر بازی مواجه شد و راهحلهای پیشنهادی یوبیسافت به موقع انجام نشد. به سختی خوش شانس ترین معرفی است. اما مرزهای پاندورا من را برنده شد. این به شدت شروع می شود، در یک سکانس فرار از RDA که به طرز درخشانی این واقعیت را برجسته می کند که به عنوان یک ناوی شما بسیار بلندتر و ورزشکارتر از افرادی هستید که می آیند تا سیاره شما را به زباله بریزند. سپس لحظهای که از دنیای فولاد و میلگرد ستمگران خود بیرون میآیید، به جنگل روشن و زندهای که بقیه بازی در آن کاوش میکند، میرسد. و سپس، در تمام موارد معمول Ubi، این لحظات به یاد ماندنی را در اطراف پراکنده خواهید کرد.
بله، از قبل: بسیاری از موارد Ubi. نقشه با اهداف خود بسیار محدودتر است و اگر بخواهید می توانید برخی از پیچیدگی های غارت را نادیده بگیرید، اما به طور کلی این یک بازی در مورد اکتشاف، شکار، ساخت مهمات و غذا برای سلامتی و کار در ماموریت های داستانی است. و ماموریت های جانبی این ویژگیهای خاص خود را دارد: بهترین سلاح شما کمان است، و من آن را دوست دارم، اگرچه میتوانید بمبها و مینها و نیزهها را از نوعی توپ نصب شده بیرون بکشید و حتی از طیف وسیعی از سلاحهای RDA استفاده کنید که به سمت مواد واقعاً انفجاری حرکت میکنند. . همچنین بر پیمایش به عنوان گفتگوی بین شما و جهان تأکید می کند، در حالی که با عجله و سر خوردن می روید، اما همچنین از پدهای پرش طبیعی ساخته شده از برگ ها و سوار شدن بر درختان انگور برای دریافت فوران های ناگهانی هوا استفاده کنید. حتی در داخل خانه، در سرزمین کانالکشی و لولهکشی RDA، هنوز هم کمی از تونی هاوک در حین سر خوردن و پریدن و افزایش ارتفاع وجود دارد.
و در مورد ارتفاع صحبت کنیم، اگرچه فکر میکنم بازی در بخشی از پاندورا اتفاق میافتد که فیلمها هنوز به آن نرسیدهاند، شما همچنان میتوانید از آن جزایر شناور لذت ببرید وقتی قفل ایکران خود را باز کنید، نوعی پتروداکتیل روانگردان که شما تشویق میشوید. به عنوان یک گسترش دهنده برای خود به عنوان وسیله ای مفید برای رسیدن از A به B. (اتفاقاً آن جزایر شناور نمی توانند خاطرات Grow Home را زنده کنند. من مدت زیادی را صرف چرخیدن بین آنها و فرود آمدن کردم حتی زمانی که من در ماموریت نبودم.)
اما این لحظات لذت منحصر به فرد! ایکران را بگیرید. بازی آن را برای چند ساعت نگه میدارد، و سپس شما را برای پیدا کردن یکی و پیوند با آن فرستاده میشوند. به شما می گویند ایکران می تواند پرخاشگر باشد، بنابراین من کمی عصبی بودم. همچنین، من میدانستم که اولین بازبین ما و افراد دیگر با آن اشکال مواجه شدهاند که مانع از ادامه کارشان شده است، بنابراین به اضطراب کمکی نمیکند. با این حال وقتی از کوه بالا می رفتم تا اکران خود را پیدا کنم، متوجه شدم که فقط مضطرب نیستم – هیجان زده بودم.
و بازی من را از طریق قدم زدن و صحنهپردازی هیجانزده کرده بود، زیرا من از طریق این معمای مسیرها و چالشهای پلتفرم و پازلهای ملایم شامل برگهایی که مانند درهای قفل شده عمل میکنند، کار میکردم. من به جایی هیجانانگیز میرفتم، و موسیقی به من فشار آورد و طراحی سطح به من این لحظات را داد که میتوانستم قبل از اینکه به چالش کشیده شوم، کمی در آن تلاش کنم. این فقط یک چیز واقعاً خوش ساخت بود که من در حال کاوش بودم، یک میلیارد مایل دورتر از کاردستی که سال گذشته در Tears of the Kingdom با آن روبرو شده بودم، زمانی که Link در حال تلاش برای نزدیک شدن به اولین سیاه چال بازی در طوفانی است. این طراحی سطحی است، اما این مقدار با شکوه نیز تقویت می شود.


و بله، اکران ها سرگرم کننده هستند، معلوم است. بازی من اشکالی نداشت و خیلی زود منطقه Far Cry بود، با تمرکز بیشتر و بیشتر بر روی اکشن و درگیری با اسلحه، اما میتوانستم در هوا پرواز کنم، بر پشت این جانور بلند شوم و حتی بایستم تا شلیک کنم. فلش و هلیکوپترهای تند و زننده RDA زمانی که آن لحظه به آن نیاز داشت. مواردی وجود دارد که من به Ikran نیاز داشتم تا من را بین پلتفرم های کنترل RDA که باید هک و نابود شوند – هک بازی های کوچک، این واقعاً یک اتصال Ubisoft است – اما می توانستم از Ikran در برخوردهای استاندارد استفاده کنم، جایی که یک پایگاهی که نیاز به تمیز کردن داشت، یا یکی از آن اردوگاه هایی که نیاز به تکه تکه شدن داشت. همانطور که در تبلیغات می گویند می توانم سوار شوم، از خطر پرواز کنم، مدتی با هلی کوپتر دشمن بگذرم و سپس سرحال برگردم. بله، شما میتوانید استدلال کنید که ایکرانها بهخوبی کار نمیکنند – در بال آنها بیشتر شبیه ابزارها هستند تا جانوران واقعی – اما آنها بازی را انعطافپذیرتر میکنند، یک جاخالی رول و پیمایش در تونل هوایی در یک زمان. و به جای درختان مهارت و جریان آهسته سلاحها و لباسهای جدید، این چیزها هستند که بازی را زیرک و هیجانانگیز میکنند.
از آنجایی که پاندورا در فیلم ها بسیار جذاب است – این چیزی است که همه برای آن می جنگند، و همچنین این جلوه ویژه دیوار به دیوار بی پایان است که نه تنها از جنگل ها و جنگل های بارانی خود زمین بلکه از جهان های عمیق اقیانوسی که جیمز کامرون دوست دارد الهام گرفته است. کاوش – مبارزه و پیمایش، احساس عمیق بودن در جهان، سهم اصلی بازی در اینجا است.
بله، من عاشق اردوگاههای RDA هستم، بهویژه برخی از اردوگاههای دورتر که در آنها سکوهای حفاری در مقیاسی غولپیکر هستند، اما همچنین، به نحوی، قلعههای قرون وسطایی را در دل دارند، مملو از شعلههای آتش و سم و انواع خطرات. اما من همچنین عاشق سکانسهایی مانند لحظهای که در اوایل بازی بادبادکبازی میشود، آخرین قسمت از بازی را خراب میکنم، جایی که من به قلمرو جدیدی در پشت Direhorse رفتم – که برای هر کاربر Word در اینجا اساساً یک تغییر است. -F7 اسب معمولی اما با فلس – و برای سنی که به نظر می رسید من به سادگی در جهان حرکت کردم، نه توسط نقشه یا با راهنماهای درخشان (اگرچه می توانستم با اولی مشورت کنم و اگر بخواهم دومی را احضار کنم) بلکه با بادبادک های بسته شده در دنیای واقعی اطرافم گیر کرده ام
زیر طاقهایی میدویدم که شاید درخت بوده یا ممکن است قفسه سینهای باستانی چیزی عظیم باشد. تپهها را بلند کردم و منظرهای جدید در زیر خود دیدم (این لحظات نادیده گرفته شده، اغلب با کمی برنامهریزی رویارویی ترکیب میشوند، یادآور این است که چقدر بازیهای دنیای باز مدرن مدیون ریتمهای مبتنی بر شکارچی Crysis هستند)، و مطمئنا، گاهی اوقات روی چمنهای تاب میخوردم و نور با مشکل مواجه میشد، و جرقههای حشرهای از نور ایجاد میکرد که شاخ و برگهای اطرافم را ساختگی نشان میداد، اما میتوانستم به خاطر آزادی تنها بودن در چنین فضای وسیعی و رها شدن برای یافتن مسیر خودم از آن گذشته نگاه کنم. .


بنابراین بله، این یک بازی عظیم است، و در جاهایی کمی خسته کننده است. پاندورا شادابی را به ارمغان میآورد، بلکه مشکلات دیدی را که در برخی نبردها انتظار دارید را نیز به همراه میآورد (دیدگاه ناوی که دشمنان را انتخاب میکند فقط برای فروش داستان نیست). فرمول های زیادی وجود دارد و مقدار زیادی تکرار وجود دارد. هر چه جلوتر می روید، بازی شاید به نفع خودش بیش از حد گیج کننده می شود. اما لحظاتی هستند که حس خاصی دارند، و لحظاتی را که به یاد خواهم آورد.
و این چیزی است که در چند روز گذشته به آن فکر کرده ام. در واقع دو چیز اولاً، چرا این داستان تخیلی که من بهخصوص در مورد آن اذیت نمیشوم، اینجا اینقدر خوب کار میکند؟ و چرا دیدگاه کامرون در روش استاندارد یوبی سافت برای انجام کارها اینقدر منطقی است؟
من فکر می کنم پاسخ هر دو سوال این است که هارمونی شگفت انگیزی در کار وجود دارد. هر چه بیشتر به این موضوع فکر کرده ام، بیشتر متوجه شده ام که چیزی که احتمالاً فیلم های کامرون را مشخص می کند ترکیبی منحصر به فرد از عناصر است. او فیلمهایی میسازد که صمیمانه و در عین حال عمیق حساب شده هستند. شاید من آن را پشت سر هم داشته باشم: جیمز کامرون، ستمگر پرفروش و بازدیدکننده همیشگی تایتانیک، فیلمهایی میسازد که حساب شده و در عین حال خلع سلاحکننده و به شدت صمیمانه هستند. آیا این به نظر بسیاری از موارد Ubisoft نیست؟
صادقانه. کامرون را در یک مستند نشنال جئوگرافی تماشا کنید که در مورد اینکه چگونه مطمئن شد طراحی شخصی اش در زیردریایی می تواند او را با خیال راحت به اعماق اقیانوس ببرد، و کارگردانی را دریافت می کنید که می خواهد در صحنه فیلمبرداری اتفاقی بیفتد که او پیش بینی نمی کند. اما تماشا کنید – و من نمی توانم باور کنم که دارم این را تایپ می کنم – نویسنده، رهبر معنوی، نامزد شکست خورده ریاست جمهوری و آواتار جدی استن ماریان ویلیامسون در حال صحبت با او در یک پادکست در مورد روش هایی که محیط آواتار رویکرد او را به او اطلاع داده است. سیاست واقعی جهانیو شما جنبه ای کاملا متفاوت از او را می بینید. آزمایشی، چشم براق، کاملاً مؤمن. جیمز کامرون نگاهی اجمالی به آن چیزی است که اگر ناپلئون ارتش و نفوذ خود را به منظور تولید شکلاتهایی با نرمترین مراکز به کار میبرد، به دست میآورید.
شاید این حتی در دو دنیای مرزهای پاندورا نیز دیده شود. در داخل خانه که RDA همه چیز را با آبکاری فلزی و کانال کشی پوشانده است، جایی که همه چیز یک مته یا یک پلت فرم تفنگ است. در فضای باز، جایی که ناوی ها در خانه هستند و شما آن جنگل ها و انگورها را دارید، اما همچنین غارهای صخره ای درخشان، ساواناها، دره های گریان، جنگل های باستانی را نیز دارید. دو جهان با هم می آیند، حداقل دو جهان. و علیرغم داستانهای تخیلی، آنها بسیار منظم به هم متصل می شوند.
منبع: https://www.eurogamer.net/avatar-frontiers-of-pandora-review?utm_source=feed&utm_medium=rss&utm_campaign=feed